پنج شنبه ٠٩ فروردين ١٤٠٣



  چاپ        ارسال به دوست

محمدباقر غفاری در سلسله نشست‌های "بندباز" :

حمید سمندریان تعزیه را تئاتر نمی‌دانست

سینمای نو > سرویس تئاتر 

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی " سینمای نو " ، غفاری در ابتدای این گفت‌وگوی اینترنتی که از طریق لایو خانه هنرمندان انجام شد، با هموطنان خود در جنوب کشور که با مشکلات بی‌آبی مواجه هستند، همدردی کرد.

این کارگردان درباره چگونگی علاقه خود به تئاتر گفت: علاقه‌مندی من به تئاتر از زمانی شکل گرفت که در نیشابور تعزیه می‌دیدم و از همان موقع علاقه‌مند بودم. تئاتر را در آن زمان مطربی می‌دانستند و من تنها کسی بودم که در خانواده به هنر علاقه‌مند شدم. در همان ایام به مشهد رفتم و در دبیرستان ، کشاورزی خواندم، اما فعالیتم را در تئاتر نیز آغاز کردم و بعد به تهران آمدم و در دانشگاه با داود رشیدی، حمید سمندریان، خسروی، مرتضی عقیلی، بهمن مفید و بهرام وطن پرست همکلاس شدم.

زیورعالم در ادامه درباره همکاری غفاری با خجسته کیا پرسید که او ادامه داد: زمانی که از نیشابور آمدم ابتدا بسیار روی لهجه‌ام کار کردم و «آندورا» اولین نمایشی بود که بازی کردم. بعد با پری صابری همکاری کردم و در گروه پاسارگاد بودم؛ بعد هم بیشتر با خانم کیا که در آن زمان کارگاه نمایش تازه راه‌اندازی شده بود. عقیلی به من گفت ما با خانم کیا کار می‌کنیم و اگر علاقه‌مند هستی بیا، من هم رفتم. در تجریش دفتری بود که در آنجا تمرین می‌کردیم و خانم کیا به من گفت می‌خواهم نقش حلاج را به تو بدهم که بسیار خوشحال شدم. پیش از آن در نمایش «خمره» حمید سمندریان که از تلویزیون پخش شد نیز بازی کرده بودم. برای حلاج من باید ریش می‌گذاشتم و در آن زمان ریش گذاشتن جوانان در تهران بسیار عجیب بود.

غفاری سپس درباره همکاری با سمندریان توضیح داد: من با او دوست بودم در حالی که استاد من بود و در گروهش نیز حضور داشتم. سمندریان آن زمان تئاتر مدرن کار می‌کرد. در حالی که خانم خجسته کیا و آقای سریری، بیژن مفید و برخی دیگر تئاتر ایرانی کار می‌کردند. من همواره با دوستانی که تئاتر خارجی کار می‌کردند در جدل بودم که چرا از تعزیه و تئاتر روحوضی استفاده نمی‌کنند و به شیوه جدیدی نمی‌رسند مانند نمایش‌های ژاپنی که ترکیبی از نمایش سنتی و مدرن بود، اما دوستان تعزیه را تئاتر نمی‌دانستند.

او ادامه داد: تئاتر جریانی است که چند نفر در آن حضور دارند، قصه است و عده‌ای هم مخاطب آن هستند و با آن ارتباط برقرار می‌کنند، در دنیا نیز اینگونه است. تعزیه از نظر من بسیار دراماتیک و نمایشی است و این ویژگی‌ها را دارد، اما این نگاه در آن زمان وجود نداشت.

این پژوهشگر تئاتر درباره کارگاه نمایش نیز توضیح داد: گروهی در تلویزیون ملی ایران بود شامل منوچهر انور، خانم کیا، خانم فریده گوهری، آقای فرخ غفاری و فریدون رهنما که تصمیم گرفتند مسابقه نمایش نامه‌نویسی برگزار کنند. یکی از آن نمایش‌‌نامه‌ها متعلق به عباس نعلبندیان بود. آن زمان می‌خواستند کارگاه نمایش را راه‌اندازی کنند و هدف این بود که گروه‌ها بیایند به آنها پول بدهیم چند کار انجام دهند و بعد بروند بیرون و خرج خودشان را در بیاورند، اما این ایده اجرایی نشد. چون جای تمرین نداشتند اداره تئاتر پیشنهاد داد که بیایند آنجا تمرین کنند و گروه تشکیل یافت. من، عقیلی، وطن پرست و چند نفر دیگر آنجا بودیم که انور برای ما کلاس‌های فن بیان گذاشت، بعد کم کم آوانسیان آمد و گروه او تشکیل یافت و من در گروه او حضور یافتم. اولین کاری که کردیم نمایش نعلبندیان را به فرانسه بردیم. در ادامه خانم شهرو خردمند که در ایتالیا بود، به ما پیوست و در گروه انور حضور یافت و با هم کار می‌کردند. می‌توان گفت کارگاه نمایش متشکل بود از گروه ما، گروه کوچه که متعلق به خلج بود و بعد گروه انور که بعدها گروه بانیپال هم به آن افزوده شد.

زیورعالم در ادامه درباره سمت‌های غفاری در کارگاه نمایش پرسید و او اظهار کرد: ما همه کاری می‌کردیم از بلیت فروشی تا ورود مخاطبان، آموزش و فعالیت‌های دیگر، که بعد گروه بازیگران شهر شکل گرفت و ما با پیتر بروک یک اجرا در شیراز داشتیم.

این کارگردان که با آوانسیان نیز همکاری داشته است، درباره ویژگی او گفت: آوانسیان بسیار انسان دقیقی بود و باسواد؛ فکر نمی‌کنم غیر از خجسته کیا و فرخ غفاری در ایران آن زمان، کسی به سطح سواد او می‌رسید. آوانسیان در انگلیس درس خوانده بود و اطلاعات بسیار زیادی داشت. مدام کارها را تجربه می‌کرد و اینطور نبود که یک کار را به شیوه مشخص انجام دهد. او اجازه خلق کردن به بازیگر می داد و برای رسیدن به نقش او را راهنمایی می‌کرد.

غفاری در ادامه به فعالیت‌هایش در حوزه تعزیه نیز اشاره کرد و گفت: وقتی به من ماموریت دادند تا برای جشن هنر تعزیه کار کنم، یک سال و نیم وقت گذاشتم و به اکثر نقاط ایران سفر کردم تا گروه‌های مختلف را پیدا کنم، چون به من گفته بودند که غیر از تهران در جای دیگری تغذیه کار نمی‌شود. اما من تصمیم گرفتم از تهران کسی را نبرم و به شهرهای مختلف سفر کردم و از خراسان، قزوین، اصفهان افراد مختلفی را جمع کردم و گروهی تشکیل دادم که در جشن هنر اجرا کنند.

او درباره ویژگی کار صیاد و نقدهایی که به او می‌شد نیز بیان کرد: من با صیاد دوست هستم و با او کارهای بسیاری انجام داده‌ام. او سه بار به جشن هنر کار برد، دفعه اول نمایش «مسلم» بود که با همکاری خجسته کیا انجام شد. بعد نمایش دوم بود که نامش را به خاطر ندارم و در نهایت نمایش سوم «خروج مختار» بود که خیلی میزانسن‌های فرنگی در آن وجود داشت. از آنجایی که در هر شهر سبک اجرای تعزیه متفاوت است، من تعزیه‌ها را از جاهای مختلف برداشتم و آنها را با هم تلفیق کردم و کار متفاوت شد. در آن زمان چون تعزیه افول کرده بود تلاش می‌کردند چیزهایی به آن اضافه کنند تا اشک مخاطب را درآورند و به جای ملودرام از تراژدی استفاده می‌کردند. در حالی  که از نظر تئاتری و هنری تعزیه بسیار نمایشی است و وقتی در فستیوال‌های مختلف خارج از ایران کار کردم این را بیشتر متوجه شدم. تعزیه با فرمی که دارد بسیار نمایشی و خالص است و می‌تواند مستقیم با مخاطب ارتباط برقرار کند. در فیلمی که دخترم رابعه درباره تعزیه کار کرده است، صحنه‌ای وجود دارد که وقتی برای مخاطب خارجی تعزیه گذاشتیم بسیار منقلب شده و حتی اشک می‌ریخت در حالی که هیچ آشنایی به زبان و ضرباهنگ کار ما نداشت اما با کار ارتباط برقرار کرده بود.

زیورعالم همچنین درباره همکاری با پیتر بروک از غفاری پرسید که او گفت: من یک سفر او را به نیشابور بردم و برگشتیم و از کارگاه نمایش، اداره تئاتر و دانشگاه تهران بازدید کرد. آن زمان گروهی تشکیل داد که محمود دولت آبادی، داود رشیدی، رضا کرم رضایی و حسین کسبیان از آن جدا شدند و جوان‌هایی چون ما ماندیم و با او همکاری کردیم. ما گروه ذبیح که بزرگترین سیاه باز ایران در آن زمان  بود را آوردیم که برنامه اجرا کند و زمانی که کارشان تمام شد بروک پیشنهاد کرد که بازیگران با ذبیح و جان نثار بروند و اجرای مشترک داشته باشند، جالب است بدانید که بازیگران ایرانی هیچ‌کدام حاضر نشدند و بازیگران خارجی که رفتند بعد از چند دقیقه پایین آمدند چون کسی توان مقابله با آن‌ها را روی سن نداشت.

این پژوهشگر تئاتر در خاتمه درباره فعالیت‌های اخیر خود اظهار کرد: کار خاصی ندارم فقط فیلم خانم شیرین نشاط را کار کردیم که در فستیوال ونیز پذیرفته شده است و در جشنواره ساندنس نیز حضور خواهد داشت و من در آن بازی کرده‌ام. اکثر دوستانم فوت کرده‌اند و دیگر در تئاتر حضور ندارم و تنها مشغول ترجمه کتابم در حوزه تعزیه هستم و شاید مقالاتی درباره تئاتر روحوضی ترجمه کنم که البته تعدادشان اندک است.



١٨:١٠ - جمعه ٨ مرداد ١٤٠٠    /    شماره : ٩١٨٧٦    /    تعداد نمایش : ٣٠١







سالن های نمایش


فیلم و صدا

سایر رسانه ها

گالری عکس

دارای مجوز شماره 89.25738

از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی


پیوندها

سینمای نو را دنبال کنید

کلیه حقوق این سایت برای سینمای نو محفوظ و استفاده از مطالب آن با ذکر کامل نام منبع مجاز است