سینمای نو> سرویس فیلم کوتاه و مستند
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی "سینمای نو"، نگار حسینی مجری در ابتدای این نشست از مهدی طالقانی درباره اینکه تا چه میزان مستند «پدر طالقانی» شبیه به زندگی شخصی و سیاسی آیتالله طالقانی بوده است، سوال کرد. طالقانی در ادامه در پاسخ به این سوال گفت: دوستان برای تولید این مستند زحمتهای فراوانی کشیدند و بیشتر از مستندهای موجود استفاده کردند، اما بزرگترین انتقادی که دارم درباره گریم پدر و مادرم در این مستند است که زیاد شبیه به واقعیت نبود و ای کاش در گریم دقت بیشتری به خرج میدادند.
وی ادامه داد: اغلب مواردی که در این مستند به آنها اشاره شد همگی از مستندهایی بود که موجود بود. خانواده ما مثل خانوادههای روحانیهای آن زمان اداره نمیشد. ما یک خانواده معمولی و خوب بودیم و حرفهایمان را خیلی راحت و بیواسطه به پدر میزدیم و او هم با صبوری حرفهای ما را میشنید و مثل هر پدری گهگاهی عصبانی میشد و دعوا میکرد.
حسینی در ادامه به خصیصه بارزی که در وجود آیتالله طالقانی دیده میشد اشاره کرد و گفت که همین ویژگی او باعث شد تا با وجود تفاوت در دیدگاههای مردم جامعه، اما همه را به یک چشم نگاه کرده و مخالفتی با تفاوتی در دیدگاههای مردم نداشته باشد. مهدی طالقانی پسر مرحوم آیتالله طالقانی در همین زمینه نیز گفت: درست است. تمام گروههای چپ و راست و مسلمان و غیرمسلمان را خیلی خوب میپذیرفت و اتفاقا پافشاری پدر بر این بود که با این افراد بیشتر صحبت کند و معتقد بود که باید حرف اینها را شنید. همانطور که در نماز جمعه هم بیان کردند که باید حرف مخالفین را صددرصد شنید و این همان نکتهای بود که بعدها در جمهوری اسلامی کمتر دیدیم.
حسینی با طرح سوالی از محمدرضا کائینی کارشناس تاریخ و فردی که درباره زندگی آیتالله طالقانی مطالعات ویژهای داشته و همچنین مشاور بخشی از این مستند، درباره شباهت فیلم از منظر استاندارهای تاریخی به واقعیت پرسید و کائینی نیز در پاسخ گفت: پیشنهاد اولیه ساخت این فیلم از سمت خودم بود و چند سال پیش آقای محمددوست (کارگردان مستند) به من گفت که میخواهم چنین فیلمی بسازم و دقیقا در همان برهه زمانی کتاب ماه فرهنگی تاریخی «یادآور» را درباره زندگی آیتالله طالقانی منتشر کرده بودم و فکر میکنم به همین دلیل آقای محمددوست درباره ساخت این مستند با من مشورت کرد. با اینکه آن زمان به واسطه گردآوری این کتاب تاریخی ذهنیت خوب و دقیقی روی زندگی آیتالله داشتم، اما به آقای محمددوست گفتم به این دلیل که تا به حال هیچ فیلمی درباره آیتالله ساخته نشده بهتر است که شما روی موضوعی جذاب گیرا متمرکز شوید.
وی ادامه داد: حدود بیست جلسه با افراد مختلف برگزار کردیم و چالشهایی که در گفتگوها صورت میگرفت باعث شده بود که به درک عمیقی ازموضوع مورد بحث برسیم. بعد از این تعداد جلسات، دیگر به صورت حضوری درکنار دوستان نبودم، اما میدانم که خمیرمایه و بنمایه اصلی فیلم از همان تعداد جلسه بود که ضبط هم شد.
کائینی با انتقاد به برخی اشتباههای تاریخی در این فیلم مستند نیز گفت: بعد از تماشای این مستند به ضرس قاطع میگویم منهای برخی از اشتباههای تاریخی که نمیدانم مقصر آن چه کسی است، مابقی مستند کاملا مطابق با فضای زندگی آیتالله طالقانی است. برای مثال فیلمی که از پیام آقای جلالی در نماز جمعه خطاب به آقای طالقانی پخش میشود، برای برهه دیگری از تاریخ است. فیلم برای اولین نماز جمعه است و تشری که آقای طالقانی زد برای نماز عید فطر است و باید همان فیلم نماز عید فطر در این مستند پخش میشد.
وی در همین زمینه نیز بیان داشت: در عکسهایی که به دیوار چسبانده شده است کمی بیدقتی شده است. برای مثال در فیلم پشت مقام معظم رهبری عکس آقای خلخالی و سیگار کشیدن آقای غرضی قبل از پیروزی انقلاب را دیدم که مطابق با تاریخ واقعی آن زمان نبود. البته همه اینها قابل اغماض است چراکه اولین تجربه دوستان در ساخت فیلم مستند بود.
کائینی با اشاره به اینکه سازندگان این مستند دست روی موضوع جذابی گذاشتند، بیان داشت: فضای کلی و چارچوب کلامی این فیلم منطبق بر زندگی آیتالله طالقانی است و نقصهایش اندک و قابل اغماض است. هر چند با توجه به گریم چهره علی دهکردی توسط شهرام خلج در سریال «معمای شاه» و بازی در نقش آیتالله طالقانی این انتظار میرفت تا برای تولید مستند زندگی وی چهرهای نزدیک به واقعیت نشان دهند. اما در مجموع فضای کلی فیلم بر فضای زندگی آیتالله طالقانی شباهت بسیاری دارد.
حسینی خطاب به تهیهکننده این مستند نیز گفت: شما اشاره کردید که قبل از ساخت فیلم اطلاعات زیادی از شخصیت آقای طالقانی نداشتید و با مطالعه کتاب «یادآور» تصمیم به تولید این مستند گرفتید. شاید یکی ازدلایلی که باعث شده تا به حال هیچ مستندی از آقای طالقانی ساخته نشود، عدم ادای دین به این شخصیت در دوران انقلاب است. این مجری در ادامه درباره شکلگیری ایده مستند «پدر طالقانی» پرسید و با اشاره به حضور حامی مالی در این کار افزود که آیا اگر موسسه فرهنگی رسانهای اوج به عنوان حامی مالی از شما حمایت نمیکرد باز هم این فیلم را میساختید؟
اباذر صالحیان تهیهکننده مستند «پدر طالقانی» در ادامه نشست نیز گفت: من و آقای محمددوست به لحاظ سنی نسل بعد از انقلاب به حساب میآییم و آقای طالقانی را در زمان حیاتش نمیشناختیم. داستان تولید این کار از زمانی آغاز شد که قرار بود تا من برای موسسه اوج کار دیگری تولید کنم و از طرفی آقای محمددوست همان زمان در شبکه چهار کاری درباره فرقان انجام میداد. بنا به دلایلی کاری که در دست داشتم منتفی شد و دوستان از من خواستند تا طرح دیگری ارائه دهم. به واسطه پیشنهادی که آقای کائینی به آقای محمددوست داده بود تصمیم گرفتم پیشنهاد ساخت این مستند را مطرح کنم که با آن موافقت شد و قرار شد ما یک کار ساده تلویزیونی بسازیم.
وی ادامه داد: در ابتدا قرار بود کاری 5 قسمتی و گفتگو محور در قالب مستند پرتره کار کنیم که بازسازی تصاویر و زندگی شخصیتها در آن نبود و بسیار ساده همراه با تصاویر آرشیوی جمع شده بود. ما کار را شروع کردیم و فرصت را غنیمت شمردیم اما هر چه جلوتر میرفتیم و تحقیق و مطالعهمان بیشتر میشد هر دوی ما به شخصیت آقای طالقانی تعلق خاطر خاصی پیدا کرده بودیم و این را هم میدانستیم که بعد از انقلاب هیچ کار نمایشی درخوری برای این آیتالله ساخته نشده است و با سختیهای فراوان این کار را ساختیم.
صالحیان در ادامه با اشاره به عدم حمایت مالی ارگانها در تولید این مستند گفت: درست است که اوج پای کار آمد، اما حمایت آنچنانی نه از سوی اوج و نه از هر جای دیگری به ما نشد فقط اینکه فضا برایمان مهیا شد تا این کار را تولید کنیم. اما در این پروسه که این کار از یک کار تلویزیونی به کاری سینمایی تبدیل شد، تحقیقهای فراوان به همراه بازسازی مفصلی انجام شد و تقریبا نسخه کاملی از زندگی آیتالله را ساختیم. البته این نسخه که مشاهده کردید حدود 104 دقیقه است، اما نسخه دیگری در 5 قسمت و 200 دقیقه نیز آماده شده است که قرار است اواخر تابستان از تلویزیون پخش شود.
وی ضمن بیان گلایه از عدم حمایت مالی در ساخت این مستند نیز بیان داشت: دلیل اصلی این موضوع حساسیتهای بالایی بود که به شخص آقای طالقانی داشتند. من خیلی آدم سیاسی نیستم اما این را میدانم که با اینکه فیلم برنده جایزه آوینی هم شده اما اصولا تمایلی برای پرداختن به زندگی این شخصیت وجود نداشته و ندارد.
این تهیهکننده همچنین در پاسخ به این سوال که تا چه میزان فیلم دچار محدودیت و سانسور شد نیز افزود: علیرغم اینکه هیچ حمایت مالی از ما نشد اما هیچ محدودیت و سانسوری در نشان دادن زندگی آقای طالقانی نداشتیم و دستمان از لحاظ محتوایی و طراحی مستند کاملا باز بود. ما برای ساخت این کار با طیفهای مختلفی از جامعه صحبت کردیم از کارشناسان و دوستانی در نهضت آزادی و افرادی که در زندان با آقای طالقانی همراه بودند.
محمدرضا کائینی کارشناس تاریخ معاصر نیز در ادامه این صحبتها ضمن بیان روندی از زندگی آقای طالقانی گفت: مرحوم طالقانی در زمان حیاتش تلاشهای فراوانی کرد تا نیروهای دگراندیش را در دامنه اندیشههای انقلابی نگه دارد و این به این معنی نیست که با همه این افراد موافق بود و بعد از فوتش آن گروهها با سواستفاده از این رویکرد سعی کردند مصادره به مطلوب کنند و به جای ارج نهادن به تلاشهای آیتالله طالقانی مبنی بر حفظ این گروهها سعی کردند تا آقای طالقانی را از آن خود کنند. به طور مشخص مجاهدین این کار را انجام میدادند و همین حساسیتهایی را در طرف مقابل ایجاد کرد و مرحوم طالقانی در دهه اول انقلاب مهجور بود.
وی ادامه داد: البته تا چند سال و اوایل دهه هفتاد در ویژهنامههایی که برای سالگرد وی چاپ میشد برخی از این اتفاقها آمده بود و باید بگویم بانی موج دومی که در بازشناسی آقای طالقانی پیش آمد، بنده و آقای مهدی طالقانی هستیم. ما از نیمه دوم دهه هفتاد کارهایی را در این بخش آغاز کردیم و انصافا سیستمهای تبلیغاتی نظام همگی از ما استقبال کردند. این را هم میدانم که در حال حاضر یکی از سوژههای جذاب همه مستندسازان ما آیتالله طالقانی است منتهی چند مشکل برای ساخت دارد و یکی از آنها این است که نگرانند تلویزیون با آنها همکاری نکند و این احتمال هم وجود دارد تا از فضاهای عمومی بترسد اما باید گفت که دیگر از ترس از بین رفته است.
حسینی با بیان تلاشهای مهدی طالقانی در شناساندن نام پدر افزود که در این سالها مهدی طالقانی سعی کرد تا علیرغم فعالیتهای سیاسی خواهرش، در شناساندن نگاه و بعد دیگری از ویژگیهای پدر خود به مردم نقش پررنگی داشته باشد، تا نام پدر زنده نگه داشته شود.
مهدی طالقانی نیز در پاسخ به این سوال بیان داشت: معتقدم خواهرم نیز میخواسته نام پدر را زنده نگه دارد منتهی او روش خود را داشته و من نیز روش خودم را. مرحوم طالقانی 10 فرزند داشته و هر کدام از آنها نیز عقیدهای داشتند و روش و نوع زندگی آیتالله طالقانی به این شکل بوده که هیچ عقیدهای را به هیچکدام از فرزندانش تحمیل نمیکرده است. بنابراین هر کدام از ما خواهر و برادرها روش خود را داریم اما برخی معتقدند باید آقای طالقانی را همانطور که هست بشناسیم نه اینکه از دیدگاه جناحهای مختلف شخصیت او را معرفی کنیم. من معتقدم باید پدرم را همانطور که زندگی کرده و بودند بشناسیم. بهتر است بدانید یکی از خواهرهایم به روش خود و دیگر خواهرم نقطه مقابل او سعی در شناساندن پدر دارند که من با هر دوی آنها مخالفم.
پسر آیتالله طالقانی در ادامه در پاسخ به سوال مجری مبنی بر اینکه شما هم میخواهید مصادره به مطلوب کنید؟ گفت: بله اما مصادره به مطلوب شخصی نیست.
کائینی نیز در همین زمینه گفت: اگر مهدی طالقانی میخواست مصادره به مطلوب کند الان آقازاده بود و از مواهبش برخوردار میشد اما الان آقازاده نیست.
طالقانی در پاسخ به سوال مجری درباره اینکه چرا شما آقازاده نیستید، با شوخی گفت: ژنام خرابه و تلاش هم کردم اما درست نمیشود. شاید خواهر و برادرهایم ژن خوبی داشته باشند اما من ندارم.
در ادامه نشست نقد و بررسی مستند «پدر طالقانی» حسینی درباره شیوه روایی فیلم و استفاده از مامور ساواک به عنوان راوی قصه صحبت کرد و گفت همین شیوه باعث شد که مخاطب عام هم بتواند به راحتی با قصه ارتباط برقرار کند. وی خطاب به مهدی طالقانی نیز پرسید شما چقدر با مامور ساواک به عنوان فرزند آیتالله طالقانی آشنایی داشتید و چقدر روی این موضوع صحه میگذارید و تا چه میزان این را نزدیک به حقیقت میدانید؟
مهدی طالقانی نیز در پاسخ گفت: چنین موضوعی اصلا حقیقت نداشت و آقای صالحیان هم این را میداند و ما چنین فضایی در تنکابن نداشتیم که بشود در آن مخفی شد و همه خانههای دور و اطراف را میشناختیم. علاوه بر این دوست دارم این را به آقای صالحیان بگویم که ای کاش مامور شیکتری را به جای ماموری که در فیلم دیدم میگذاشتید.
صالحیان در پاسخ به سوال مجری درباره گریم شخصیتها و اینکه آیا در گریمها دچار محدودیت مالی بودید یا سلیقه کارگردان روی این نوع گریمها اعمال شده بود؟ نیز گفت: عرض کردم که با محدودیتهای بسیاری این کار را ساختیم و اینکه الان آقای طالقانی تنها ایراد ما را در گریم شخصیتها دیدند برایمان بسیار خوشحالکننده است که کلیت کار را پسند کردند. در بخش گریم نیز یکی از دوستانی که از همکاران آقای شهرام خلج بودند به ما کمک کردند و خودمان هم میدانیم که گریم برخی شخصیتها واقعا خوب نشده مثل شخصیت آقای بازرگان.
وی در ادامه نیز در مورد گریم شخصیت آیتالله طالقانی نیز بیان داشت: اتفاقا برخی از همکاران به ما گفتند گریم آقای طالقانی در این مستند بهتر از سریال معمای شاه شده است و نظرهای برعکس هم داشتیم. اما در کلیت بازخوردهای بدی درباره گریمهایمان نداشتیم.
حسینی در بخش دیگری از این نشست نیز درباره انتخاب راوی این مستند و موضوعی که ریشه در واقعیت نداشت پرسید و صالحیان در پاسخ نیز گفت: ما به دنبال خط روایی برای این کار بودیم و قصد داشتیم کار را از شکل مستند محض خارج کنیم و داستانی داشته باشد که نخ تسبیح آن داستان مخاطب را با خود همراه کند و براساس داستان پیش رویم. در ادامه به چند ایده رسیدیم یکی از آنها سه جلد کتاب با عنوان اسناد ساواک درباره آیتالله طالقانی بود. ما هم به این نتیجه رسیدیم که داستان مستندمان را در قالب این اسناد درآوریم.
وی در پاسخ به بخشی از صحبت مهدی طالقانی درباره اینکه آن خانه که در مستند دیدیم وجود خارجی ندارد، گفت: از سال 1341 در برخی گزارشهای ساواک این خانه وجود دارد و قطعا ماموران تحقیق و مراقبتی در آنجا بودند و حرف و سندهایی که در این فیلم نشان داده شده همگی برگرفته از واقعیت هستند و حتی همانطور که مشاهده کردید در بخشی مامور ساواک ادامه قصه را از روی کتاب میخواند. البته به غیر از داستان غیرواقعی که از زندگی خود مامور ساواک دیدیم مابقی اتفاقها و حرفهایش همگی منطبق بر واقعیت و براساس همان کتاب اسناد ساواک هستند. آقای طالقانی از سال 1341 چندین مامور داشته که از وی مراقبت میکردند.
حسینی با الهام از صحبتهای آقای مهدی طالقانی درباره آیتالله طالقانی و اینکه برخیها میگفتند وی آخوند مترقی بوده است، از کائینی درباره تعریف درست از آخوند مترقی پرسید و کائینی نیز در پاسخ گفت: تعریف این پدیده در عصر کنونی چندان مشکل نیست چونکه بعد از انقلاب مانورهای بسیاری روی این پدیده داده شد. اما پیش از انقلاب و در دوران قاجار و حاکمیت رضا خان پهلوی، آخوند سیاسی فحش محسوب میشد و اگر آخوندی در موضع دین از سیاست حمایت میکرد مردم دیگر پشت سر او نماز نمیخواندند و به او وجوهات نمیدادند. حال به آیتالله طالقانی نگاه نکنید چرا که وی کم کم مخاطبان خود را پیدا کرد و مسجدش یکی از پرجمعیتترین مسجدها بود.
وی در همین زمینه ادامه داد: در کل در آن سالها اگر آخوندی دین را با سیاست در هم میآمیخت، از قداست میافتاد. یعنی نفس حساسیت و شرایط عمومی جامعه و اتخاذ موضع در مقابل آن به خودی خود هزینهزا بود و آقای طالقانی از پایهگذاران این مسئله است. با توجه به تعریفی که بعد از انقلاب رایج شد، مترقی به این معنا است که فردی که نسبت به مسائل سیاسی و فعالیتهای سیاسی نگرانی ندارد، از جهت نام و نان و آبرو نیز در این زمینه ترسی ندارد، نگاهش به پدیدههای پیرامون نگاهی واقعی است نه نگاه خرافی و با پدیدههای فکری سرِ آشتی دارد. همه این خصیصهها در آقای طالقانی وجود داشت و چون با انسانها با زبان فطرت صحبت میکرد از همه طیفها حرف او را میفهمیدند.
این کارشناس تاریخ ادامه داد: این مرزبندیهای کاذبی که بین ما وجود دارد اساسا برای وی مفهومی نداشت. منظور من از مترقی سازگاری با پدیدههای فطری است، پدیدههای معقولی که هر انسانی با هر فکری میتواند آنها را قبول کند.
حسینی درباره اینکه ما در سالهای پایانی انقلاب آقای طالقانی را از دست دادیم به این اشاره کرد که وی زمان زیادی را برای انقلاب تلاش کرد و خود زمان کوتاهی در انقلاب حضور داشت. وی در ادامه از مهدی طالقانی پرسید فکر میکنید اگر آقای طالقانی بعد از انقلاب و دوران جنگ و در ماجرای مجاهدین حضور داشتند چه واکنشهایی داشتند؟ چراکه در این سالها حرفهایی در اینباره شنیده میشود و برخیها روایتهای متفاوتی از دورانی که وی در زندان به سر میبرده، میگویند.
مهدی طالقانی در پاسخ به این سوال نیز گفت: برخی حدس زدند و من هم یکی از آنها بودم که گفتم حدس میزنم اگر آقای طالقانی بود جنگ به راه نمیافتاد، چونکه احتمالا آقای طالقانی با اشغال سفارت آمریکا مخالفت میکردند و اگر سفارت آمریکا در ایران اشغال نمیشد کسی نبود که مثل آمریکا به عراق پرچم سبز نشان دهد و بگوید برو من پشتت هستم و در ادامه عراق جرات کند و به ایران حمله کند. اخیرا مصاحبهای از جیمی کارتر بیرون آمده که میگوید بعد از ماجرای گروگانگیری سفارت آمریکا میخواستم ایران را بمباران کنم که مجلس نگذاشت و دقیقا حرفهایش شبیه حدسهایی است که من درباره واکنش پدر در آن شرایط میزنم. اگر پدرم در آن زمان در قید حیات بودند شاید ترمزی برای خیلی از اتفاقها بودند و خیلی از اتفاقها نمیافتاد.
حسینی در ادامه نیز گفت: آقای طالقانی رفتار مسالمتآمیزی با همه طیفها داشت و با نقش معنوی که در کشور داشت، به نوعی پدر انقلاب نامیده شده بود.
طالقانی در پاسخ به این موضوع نیز بیان داشت: دقیقا درست است پدرم اهل گفتمان بود و با هیچ کسی هم تعارف نداشت. اگر کسی دزدی یا اختلاس میکرد پدرم به راحتی در نماز جمعه به او میگفت.
حسینی خطاب به کائینی درباره اینکه در عصر حاضر کمتر کسی هست که بتواند به صورت شفاف درباره مسائلی نظیر اختلاس صحبت کند، درباره این ویژگی آیتالله طالقانی پرسید. کائینی نیز در پاسخ گفت: آقای طالقانی از 40 سال پیش صحبت میکند و ما امروز از نظام مستقری که دیکته نوشته شده است و نقاط قوت و ضعفش نیز مشخص شده است صحبت میکنیم. بنابراین محول کردن شرایط آن زمان به الان کار معقولی نیست. وقتی پدیدههایی مثل انقلاب بوجود میآیند در ابتدا مترقی و پر انرژی هستند اما وقتی جلوتر میروند محافظه کار میشوند چون که کساد در آنها رخنه میکند و مشکلاتی برایشان پیش میآید.
وی ادامه داد: معتقدم در عصر کنونی به نسبت زمانی که آیتالله طالقانی میزیست، امکان صحبت کردن بسیار بیشتر است. چرا که رسانهها با محدودیتهای کمتری به موضوعهای مختلف میپردازند و در نهایت هیچ چیز از مردم پنهان نمی ماند. در صورتیکه در آن زمان خیلی سخت صدا به صدا میرسید چون امکان سانسور وجود داشت. بارها من این را گفتم که الان با گسترش رسانهها شعار آزادی بیان بلاموضوع شده است به این خاطر که اگر برای مثال در همین جلسه آقای طالقانی نتواند به موضوعی اشاره کند بالاخره در رسانهای، شبکه خارجی یا جایی آن را میگوید و به سرعت همه از آن باخبر میشوند.
کائینی در ادامه با اشاره به اینکه برای واگویی مشکلات و زبان باز محدودیتهایی وجود ندارد، بیان داشت: به همین خاطر است که تا این اندازه در معرض پیامهای مختلف هستیم. نقش استثنایی که آقای طالقانی در زمان خودش ایفا کرد به دلیل اولا شخصیت خودش بود و مهمتر از این در آن زمان کسی نه امکان و نه وسیله ای داشت که به این شفافی و سرعت صحبت کند، اما الان هر فردی که یک گوشی تلفن همراه داشته باشد به راحتی میتواند حرف خود را بزند و هیچ چیز پنهان نمیماند.
مهدی طالقانی نیز در ادامه همین صحبتها افزود: بعد از اینکه موضوعی اتفاق میافتد دیگر حرف زدن درباره آن فایدهای ندارد و باید هر اتفاق میافتد همان زمان دربارهاش حرف زد که اگر بد باشد بتوان جلوی پیشروی و ادامه آن را گرفت. برای مثال بعد از اینکه فردی اختلاس میکند و از کشور خارج میشود تازه اطلاع میدهند و همه مردم با خبر میشوند، سوال من این است که چرا بعد از اینکه اتفاق افتاد و زمانی که نمی شود هیچ کاری کرد به مردم خبر میدهید؟ آن زمان که او دارد به اموال بیتالمال دست میزند را هیچکس هیچچیزی نمیگوید؟
حسینی با اشاره به اینکه در ابتدای انقلاب، کدخدامنشانه انقلاب را مدیریت میکردند اما الان همه اتفاقها سیستماتیک مدیریت میشود و روش زمان انقلاب تاثیر آنچنانی روی مردم ما ندارد، از کائینی پرسید: شما فکر میکنید روشی که آقای طالقانی با آن با مردم رفتار میکردند در حال حاضر و در میان مردم جامعه ما موثر واقع میشود؟
کائینی در پاسخ به این سوال با بیان ویژگیهای شخصیتی آیتالله طالقانی که مبتنی بر شعار حقوق طبیعی و فطری انسان است، افزود: به همین دلیل هویت وی همیشه دارای پیام و سازنده است و از طرفی هم با وجود گذشت این همه سال و بدون تبلیغی درباره شخصیت آقای طالقانی هنوز وی در میان مردم محبوبیت دارد.
وی با اشاره به اینکه باید شرایط زمانی و پیامهای دینی، فکری، معنوی این شخصیت را تفکیک کنیم، افزود: شرایط زمانی آن برهه به این شکل بود که حرفهای آقای طالقانی به خاطر جایگاهی که داشت و اینکه زبان گویای بسیاری از مردم آن زمان بود، بسیار شنیده میشد. اما الان شرایط فرق کرده اما پیامهای آیتالله کاملا خریدار دارد و از این جهت نه تنها چیزی عوض نشده بلکه جایگاه او در جامعه ما بهتر شناخته شده و این هم به دلیل ارتباطی است که توانسته ورای چهار دهه با مخاطب خود ارتباط بگیرد.
این کارشناس تاریخی در ادامه نیز افزود: آن زمان بیان و آزادی بیان در معرض چالش بود و اصلا مشخص نبود که میتوان حرف زد یا نه؟ جایگاه آقای طالقانی طوری بود که حرفهایش را میزد و نمی ترسید و برخیها هم میترسیدند و حرف نمی زندند. اما ما الان با انفجار اطلاعات از راست گرفته تا دروغش مواجهیم و به همین دلیل است که الان همه میتوانند حرف بزنند درصورتیکه آن زمان فقط نخبگان میتوانستند حرف بزنند. اما این به این معنی نیست که فکر و پیام آیتالله طالقانی در عصر حاضر خریدار ندارد و در شرایط کنونی کاملا برعکس است. آن زمان آقای طالقانی با عده ای چالش پنهان، جنگ سرد و... داشت و آنها جواب یکدیگر را میدادند بدون اینکه اسمی از یکدیگر ببرند.
حسینی از صالحیان تهیهکننده این مستند درباره روند کشف کردن آیتالله طالقانی در خلال ساخت این مستند که به صورت آرامآرام صورت گرفته است سوال کرد و افزود: شما در تولید این مستند به صورت ذرهذره و پیوسته اطلاعات را به مخاطبتان القا کردید، چطور به این نوع نگاه رسیدید؟ و اینکه برای جمعآوری آرشیوی که از آن استفاده کردید با شما همکاریهای لازم صورت گرفت؟ صالحیان تهیهکننده این مستند در پاسخ به این سوال گفت: همانطور که گفتم همراهی و همکاریهای خاصی با ما نشده بود اما یک بخشهایی ربطی به موضوع و سوژه کار ما نداشت و الان اغلب مستند سازها در رابطه با دسترسی به آرشیو مشکل دارند و بعضا از مستندهای بیبیسی و من و تو استفاده میکنند. متاسفانه ما وقتی میخواهیم درباره انقلاب کشورمان فیلمی را بسازیم باید به سمت مستندهایی که آنها درباره کشور ما از آرشیو ما بردند برویم! بخش دیگری از مشکلات درباره حساسیتهایی بود که روی شخصیت آقای طالقانی بود.
حسینی خطاب به مهدی طالقانی درباره اینکه چرا در زمان حیات آقای طالقانی موضوع آقازادگی شکل نگرفته بود و در آینده تا این حد جذاب شد، سوال کرد طالقانی در ادامه با اشاره به اینکه در آینده راه برای آقازادهها باز شد، بیان داشت: آن زمان مسئله اعتقادی بود اما بعدها به این نتیجه رسیدند که میتوان از این اتفاقها سواستفادههای مالی هم کرد.
حسینی درباره واقعی بودن روایتی که در پایان این مستند نشان داده شد، مبنی بر کنارهگیری و قهر آقای طالقانی در دورهای و بازگشت دوباره وی به تهران و ارتباطی که بین این دو با فوت مرحوم دارد، نیز سوال کرد. طالقانی در پاسخ گفت: قضیه اعتراض پدر را قهر نمیدانم و شاید این دو به هم ربطی داشته باشد اما بعضیها خیلی این دو را به هم مرتبط نمیدانند. یادم است فرمانده سپاه آن زمان آقای منصوری بودند که گفته بود نه تنها آقای طالقانی بلکه خیلی از افراد هستند که میتوانند مورد دستگیری قرار بگیرند و ما در این صورت به آقای طالقانی کاری نداریم. به من نیز حرفی زدم جناب آقای غرضی و بشارتی شما الان و بعد از انقلاب و با اوضاع بهمریختهای که داریم و در شرایطی که آقای طالقانی در منطقه کردستان به مردم آرامش میدهد، شما رفتید از یک نفر مجاهدین خلقی که در آن سمت دنیا کشته شده حمایت میکنید؟! و در کشور خودت جنجالی به راه انداختی! البته اینها جرات چنین کاری نداشتند و کسی به آنها دیکته کرده بود و بعد از فوت پدرم همان فردی که به آنها دیکته کرده بود این کار را انجام داد، به این دلیل که فوت مرحوم طالقانی خیلی طبیعی نبود.
وی در پاسخ به این سوال که به نظر شما فوت مرحوم طالقانی مشکوک بود، گفت: بله مشکوک بود اما من آن را به گردن نظام نمیاندازم و مقصر را شخص دیکتهکننده میدانم.
کائینی در ادامه همین صحبتها اضافه کرد: هیچ دلیل قطعی درباره اینکه آقای طالقانی به مرگ طبیعی از دنیا رفته و یا نه وجود ندارد. نشانههایی در ماجرا هست که میتواند شکبرانگیز باشد و همین درباره خیلی از افراد وجود دارد.
مهدی طالقانی درباره فوت پدر خود نیز بیان داشت: آن زمان سیستمها مجهز نبود اما در حدی بود که بتوانند با یک بیسیم خبر مساعد نبودن حال آقای طالقانی را بدهند اما این کار را نکردند و آقای چهپور از خیابان ایران با پای پیاده راه میافتد و در حالی که چهار بیمارستان سر راهش بوده نمیرود و به منزل دکتر عباس شیبانی میرود و میگوید ماشین نبوده در صورتی که چرا باید ماشین نباشد؟ از طرفی میگویند تلفن منزل قطع بوده آن هم خانهای که همه میدانستند جلسههایی در آنجا برگزار میشود و محل سکونت آقای طالقانی بوده است. همه اینها دست به دست هم میدهد تا به این روند شک کنید.
کائینی در ادامه نیز عنوان داشت: البته آقای چهپور میگفت من به بیمارستان شفای یحیاییان مراجعه کردم که گفتند دکتر نداریم و بعد به منزل دکتر شیبانی رفتم و دوباره به بیمارستان شفای یحیاییان رفتم و خواستم تا اکسیژن و پرستار به من بدهند. رسیده بودند و دیده بودند آقای طالقانی فوت کردند. نکته دیگری که در اینجا وجود دارد این است که شب آخر آقای طالقانی تنها بودند و هیچکدام از فرزندانشان کنارشان نبودند. آن شب آقای طالقانی بعد از بازگشت به مجلس خبرگان به سفیر شوروی وقت داده بود و بعد از اینکه او رفت و قبل از خواب به آقای چهپور میگوید من دچار تهوع شدم و چهپور روغنی که از مکه آورده بوده به بدن آقای طالقانی میمالد و وی میخوابد و بعد از چند دقیقه چهپور صدای نفس کشیدن آقای طالقانی را به سختی میشنود، تا اینجای ماجرا میتواند عادی باشد. جالب است که آقای چهپور میگفت به من گفتند شما 6میلیون گرفتی و آیتالله را کشتی چرا که در آن زمان چهپور مسئول اموال دفتر وی بود. در حالت کلی نمیخواهیم فرد یا افرادی را مقصر بدانیم اما مجموع داستان را که بررسی میکنیم کمی شکبرانگیز است.
حسینی خطاب به صالحیان درباره این که آیا موضوعی در زندگی آیتالله طالقانی وجود داشت که شما به آن نپرداخته باشید؟ سوال کرد و صالحیان در اینباره گفت: بله طبیعتا بحث فوت آقای طالقانی موضوع شاخصی است و اینکه در آن شک و شبهه وجود دارد برای ما بسیار واضح بود و چند نکته دیگر هم بود که ما در ساخت این مستند نیاوردیم و میتوانست موضوعهای چالشی و جذاب کار هم باشد. از طرفی دیدیم اگر بخواهیم به اینها بپردازیم ممکن است از اتفاقهای اصلی زندگی وی (نگاه وحدت گرای آقای طالقانی) دور بمانیم.
حسینی با سوالی از مهدی طالقانی مبنی بر جزئیات فوت آیتالله طالقانی پرسید که آیا چگونگی پرداخت به جزئیات فوت آقای طالقانی میتواند در شیوه زندگی کردن وی تاثیرگذار باشد؟ گفت: آیا به نظر شما بهتر است آنچه در ذهن مردم ساخته شده دیگر دست نخورده باقی بماند؟ و آیا این نوع از مرگ میتواند قضاوت مردم را درباره آقای طالقانی تغییر دهد؟
مهدی طالقانی نیز در پاسخ به این سوال گفت: نه این روایتی که من و آقای کائینی نقل کردیم را مردم نشنیدند و آنچه نسلهای جدید شنیدند از شنیدههای پدر و مادرهایشان است. تا به حال هیچ چیز بدی از زبان مردم درباره آیتالله نشنیدم. تلویزیون در این زمینه میتواند نقش مهم و بسزایی داشته باشد که متاسفانه کمکاری میکند و سخنرانیهای آقای طالقانی را پخش نمیکند. یک روز فردی درباره تفاوت بین نماز جمعههایی که الان برگزار میشود با آنچه زمان آیتالله طالقانی برگزار میشد از من پرسید و گفتم که اصلا قابل قیاس نیست.
کائینی در همین زمینه نیز بیان داشت: نه مرگش خیلی اهمیت دارد نه سیگارش نه عینکش. واقعیت این است که چگونه زیست خیلی مهمتر از چگونه مرد است و چگونه زیستنش است که چگونه مردنش را مهم میکند. اگر او مثل طالقانی نزیسته بود مردنش نفله شدن تلقی میشد. بهتر است به جای این حرفها به این بپردازیم که چه اتفاقی افتاد که این فردآیتالله طالقانی شد؟ و چه اندیشههایی را برای خود آورد و چه کارنامه ای دارد؟ چگونه مردن هر آدم مشهوری جزو تاریخ زندگیش هست، اما اینکه زیاد بخواهیم روی آن مانور دهیم انگار شخصیت و زندگیاش را دور میزنیم.
حسینی درباره حاشیههایی که اخیرا برخی رسانهها برای آیتالله طالقانی ایجاد کردند پرسید. وی با اشاره به انتشار و سانسور عکسی از آقای طالقانی که سیگار در دست داشتند توسط روزنامه شرق پرسید و مهدی طالقانی در پاسخ گفت: سال گذشته که به نمایشگاه مطبوعات رفته بودم خبرنگار روزنامه شرق به من گفت که خواهر شما به انتشار عکسی از پدر که سیگار در دست دارند، اعتراض کردند و برای همین ما سیگار را از دستان وی حذف کردیم. پدرم هر کاری انجام میداد با کسی تعارف نداشت و حالا سیگار میکشیده نه هروئین! همان زمان من اعتراض کردم و به روزنامه شرق گفتم شما کار بیجایی کردید که عکس پدر را سانسور کردید. اخیرا هم فیلمی از آقای طالقانی در جمع خبرنگاران در کردستان پخش شده که وی سیگاری را روشن میکند و بعد از آن متوجه واکنش خبرنگاران میشود و لبخندی میزند.
وی درباره ماجرای خیابان طالقانی نیز عنوان داشت: خیابان طالقانی نیز یک اشتباهی بود که سازمان زیباسازی انجام داد. سال 88 از ما اجازه گرفتند که عکس آقای طالقانی را روی دیواری بزنیم و ما در پاسخ گفتیم آقای طالقانی این کارها را دوست نداشت و آنها اصرار کردند و بنیاد شهید و شهرداری اصرار کردند که بگذارید عکسی از وی در خیابان طالقانی بکشیم و قبول کردیم. یک سال قبل دیدیم که این عکس پاک شد و ما هم فرض بر این گذاشتیم که شاید میخواستند ساختمانی بسازند و به همین خاطر عکس را پاک کردند، اما بعد از مدتی دیدم که عکس شامپویی را به جای عکس آقای طالقانی در همان دیوار کشیده و تبلیغ کردند.
وی ادامه داد: به سازمان زیباسازی اعتراض کردم و افرادی که در آنجا بودند گفتند ما چنین کاری نکردیم و قبل از ما چنین کاری صورت گرفته و بعد هم گفتند مالکین آن ساختمان راضی نبودند. این درگیریها ادامه داشت تا جایی که ما گفتیم پس با این حساب نام آقای طالقانی را هم از این خیابان بردارید. این اتفاق ربطی به زمان آقای حناچی ندارد و برای قبل از دوره مدیریت وی است و آقای حناچی هم پیگیریهایی را برایمان انجام داد و بعد از مدتها بالاخره عکس آقای طالقانی را به همان دیوار برگرداندند.
در پایان این نشست نیز حسینی خطاب به صالحیان درباره تاثیر و نوع شناختی که با دیدن این فیلم میتواند برای جوانها از آیتالله طالقانی ایجاد شود، پرسید و صالحیان گفت: با توجه به اینکه تا به حال کار زیادی درباره شناخت این شخصیت نشده است فکر میکنم ساخت چنین کاری بیتاثیر نیست و میتواند در نسلهای بعد از انقلاب تاثیرگذار باشد. معتقدم باز هم باید درباره این شخصیت و سایر شخصیتها فیلم و اثر نمایشی ساخته شود چرا که در این سالها نسبت به این اشخاص بیتفاوت و کم کار بودیم و قطعا تاثیرهای خود را خواهد داشت.